توی آسمون آبی ، چند تا ابر تیکه پاره
نم نمک با غرش و رعد ، روی خونمون میباره
شیشه ها خیس شدن از اشک ، قطره قطره دونه دونه
میشن آخر قلب دریا ، یا که یک سیل روونه
مینشینم با نگاهی ، که پر از حرف نگفتست
می شکنه بغض درونم ، با صدایی که نهفتست
چشم خیرم رو به آتیش ، حرفهایی داره به دلدار
شعله میسوزونه دل رو ، شده ام زنجیر گفتار
کاغذی دارم که در اون ، درد دلهای جنونه
با مدادی که دمادم ، مینویسه و تمومه
مینویسم از غریبی ، خاطرات بی تو بودن
روی گلبرگ نگاهت ، که پر از خواهش و موندن
اون تویی از جنس آدم ، این منم از جنس حوا
اون تویی که عاشقی و این منم یکه و تنها
بین دستای من و تو ، فاصله پر کرده خاموش
شاید این دلدادگی ها ، شده تکراری و مخدوش
تو میری از خاطراتم ، بی دلیل و بی بهونه
پی یک عشق خیالی ، تو یه راه بی نشونه
تو همون موج سپیدی ، که روی دریای افکار
میشینه با ناز و عشوه ، توی گلخونه ی اشعار
من همون گلچین عشقم ، پشت این حصار چوبی
که دل اطلسی هارو ، میبره با خوش زبونی
تو همون شبنم صبحی ، که روی گونه ی یک یاس
می چکی و دل می بازی ، به نگاه گل احساس
من همون پاییز سردم ، که با برگای درختا
مینوازم یک ملودی ، واسه خوشبختی فردا
تو همون آتیش عشقی ، که با چشمای خمارت
میسوزونی تن خورشید ، این شده همیشه کارت
من همون لیلی خستم ، که به عشق توی فرهاد
میذارم سر به بیابون ، میگذرم از مرز مرداد
تو همون آغوش گرمی ، که پناهی واسه این دل
میشم آروم بین دستات ، جون میگیرم از همین گِل
من همون شاعر شبهام ، که با چند تایی ترانه
میکنم کاغذ دل رو ، خط خطی و پاره پاره
شعر از : افسون
نظرات شما عزیزان:
مهناز
ساعت15:53---11 شهريور 1391
سلام افسان خوبی شعرهات رو خوندم حسابی ترکوندی.وای خدا باورم نمیشه چقدر ازتون بیخبر هستم.تماسم با تو و باقی بچه ها شده فقط یه تک زنگ.راحیل که یادته همکار بودیم بعد از 3سال اونروز اومد ÷یشم دیدمش.
& سلام سلام سلام &
سلام به دوستای عزیزم ، خوش آمد میگم خدمتتون که تشریف آوردید و به وبلاگ خودتون سر زدید ، امیدوارم بتونم مطالب
خوبی رو بهتون ارائه بدم ، با امید روزهای خوب در آینده !!!!!!!!!!!!!!!!! به وبلاگ من خوش آمدید